استبداد رسانه‌ای

و روزی می‌فهمند که «توییتر» و «فیس‌بوک» ابزاری برای جاسوسی، براندازی نرم و انقلاب رنگی نیست! شاید بتوان با آن‌ها حادثه‌ای را اطلاع داد، کمکی را زودتر ارسال کرد، جانی را نجات داد و آبروی «بیگانگان» را برد.

۲۳ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر
sad mim

در تجلیل از روزه‌خواری!

اول این‌که کلمه‌اش بی‌معناست، کسی که اعتقادی به روزه ندارد، نمی‌تواند روزه‌خوار باشد. به‌هرحال این زیاد مهم نیست.

یکی از دلایلی که برای «روزه‌» گرفتن می‌آورند، هم‌دردی با افراد «گرسنه» است. اما آیا با این «وضع موجود»، یک فرد «روزه‌دار» می‌تواند به حس یک فرد گرسنه برسد؟ و بفهمد که ضعف و بی‌حالی از نخوردن چه معنایی دارد؟

در «حالت عادی»، مغازه‌های تغذیه‌فروشی باز است و در پیاده‌رو و ماشین دهان ملت همیشه در صحنه می‌جنبد و فلان، و در این «وضع موجود»، همه چیز تعطیل می‌شود-حتی کشیدن یک نخ سی‌گار- تا هنگام غروب آفتاب.

کسی که «گرسنه» است و قرار است ملت با وی هم‌دردی کنند، در حالت عادی همه چیز را می‌بیند، سُسی که چک‌چک از ساندویچ می‌ریزد تا خلال دندانی که فرو می‌رود بین دندان‌ها و شنیدن صدای قُلپ‌قُلپ آب معدنی دلستر هلو و کوکاکولا و الخ. و نهایتا اوست که باید ته‌ماندهٔ همان‌چیزها را در سطل‌ زباله پیدا کند و... .

حال چگونه است که وقتی زمان هم‌دردی ملت با «گرسنه» می‌رسد، همگان باید مراقب اخلاق خود باشند تا احساسات آن فرد «روزه‌دار» و به خصوص هم‌دردی‌اش خدشه‌دار نشود؟ چطور می‌شود که این روزه‌دار مسلمان به جای قرار گرفتن در آن حالت عادی، باید در یک محیط ایزوله-بخوانید فیلتر شده- وتحت شرایط خاص -یا همان شرایط موجود- قرار گیرد.

خلاصه این‌که، یک فرد «روزه‌دار»، چگونه می‌تواند معنای گرسنگی یک فرد «گرسنه» را بفهمد، ولی چکه‌چکه‌های سس را نبیند و صدای تاپس خروج گاز یک نوشیدنی را نشنود؟

۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۳:۵۷ ۰ نظر
sad mim

به نام داستایوسکی

۱

روس‌شناس نیستم. نه تا به‌حال رفته‌ام، نه می‌دانم مراودات اجتماعی و داخلی‌شان چگونه هست. چیزی هم که می‌گویم، صرفا یک نظر شخصی است،شاید هم غلط باشد؛ یک نظر ناظر بیرونی!

گروه پوسی رابوت

در خبرها آمده بود که اعضای یک گروه راک قرار است به علت خواندن ترانه‌ای علیه "پوتین" محاکمه شوند. قبل‌تر هم آمده بود که بنیادهای مردمی یا (NGO)ها در روسیه محدود می‌شوند و باید به صورت خاص رصد شوند. عده‌ای از تحلیل‌گران هم معتقد هستند پوتین و مدودف به نوعی در حال بازگشت به نظام پیشین یا شوروی سابق هستند. (وبلاگ گروه پوسی رابوت)

جایی در «ابله» یوگنی پاولوویچ با حرارت بسیار می‌گوید که:«آزادی‌خواهان ما روس نیستند، مرتجعان‌مان هم نیستند... آزادی‌خواهی روسی حمله به نظام حاکم نیست، بلکه حمله به اصل امور است، به خود امور نه به نظام برقرار».

عجیب است، این «یوگنی پاولوویچ» شباهت خاصی به «ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین» دارد. یک شباهت صرفاً کلامی!

۲

در مشخصات کتاب «ابله»ی که خریدم نوشته: چاپ دهم زمستان ۱۳۹۰، تیراژ ۲۰۰۰. ناشرش هم مرحوم چشمه.

در کمتر از ده‌سال(۸۳ تا۹۰) این کتاب هزار و چند صفحه‌ای رسیده است به چاپ دهم، آن هم با تیراژ دوهزار(البته چاپ‌های قدیم را ندیدم ولی احتمالا تیراژ آن‌ها نیز دوهزار باشد). یعنی چگونه ممکن است جامعه‌ٔ کتاب‌نخوان ایرانی این کتاب(ادبیات زمخت) روسی را خوانده‌ و به دوستان و آشنایان هم پیشنهاد و هدیه داده باشد؟

شاید نخوانده باشند، ولی احتمال هدیه را چرا، با قُطری که دارد هم چشم‌نواز است و هم می‌تواند کتاب‌خانه را پر کند و صد البته "کلاس" هم دارد! با این حال امیدوارم خوانده باشند....

۳

سایت روز داروین هم راه افتاد. پیشتر قرار شد اسمش آگاهی باشد. پیگیر گوگل+ داروین باشید، البته اگر فرگشتی هستید. حدود ۱۰۰ مقاله از سال‌های چهل و پنجاه درباره داروینیسم و فرگشت هست که به مرور آنجا منتشر خواهد شد.

۱۳ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۰ ۱ نظر
sad mim

خرید

بخش لوازم بهداشتی، آرایشی و فلان. ردیف شامپوها بود که چشمم خورد به شامپوی بدن. چند روز پیش بدجور نیازش احساس می‌شد. ولی موقع برداشتن، خودم از خودش پرسید:«بعد حموم، دقیقا کی می‌خواد از این بدنِ شامپو‌بدن خورده استفاده کنه؟» هوم. «تخت‌خواب، پتو، ملافه....پشه‌ها.» با لبخندی حاصل از این نتیجهٔ منطقی شامپو گذاشته شد سر جاش.

۱۷ تیر ۹۱ ، ۲۰:۰۶ ۰ نظر
sad mim

بیگانه

سیدعلی میرفتاح - کتاب هفته نگاه‌پنجشنبه.ش۱۳

...مسافر هم غریب است اما سفر نکرده غریب کم نداریم.... غربت اما به زبان هم ربط دارد. جایی که کسی حرف آدم را نفهمد و آدم هم حرف بقیه را نفهمد، جز غربت چه نامی می‌شود بر آن نهاد. بی‌رفیقی و تنهایی هم با خودش غربت می‌آورد، آدم تنها غریب است و غریب هم همیشه تنها.

۰۶ تیر ۹۱ ، ۰۷:۵۱ ۰ نظر
sad mim

شرط

روزی می‌رسد که می‌گویند باید در هر خانه یک عدد تله‌اسکرین۱ نصب کنید!

و روزهای بعد از آن به این نتیجه می‌رسند که اصلا بهتر است دیوارهای‌ خانه‌تان شیشه‌ای۲ باشد.

(+)

۱. ۱۹۸۴ جورج اورول؛

۲. خانه‌های رمان میرا، نوشتۀ کریستف فرانک.

۳۱ خرداد ۹۱ ، ۰۷:۲۳ ۱ نظر
sad mim

10

:)

ایوان کلیما - روح پراگ
«...بحران گریبان اقتصاد، روابط انسانی و اخلاقیات را می‌گیرد، و نهایتا در موضوعاتی نظیر آلودگی آب و هوا*، که کسی نمی‌تواند مسئولیتش را بر عهده بگیرد انعکاس می‌یابد. قدرت توتالیتری معمولا منکر می‌شود که اصلا بحرانی وجود دارد...» 
* ریزگردها، آلودگی هوا، خشک شدن دریاچه، بستن خانه فلان، تعطیلی انتشارات، و الخ.
۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۲۷ ۰ نظر
sad mim

میراث آن پیر جماران

استاد جامعه‌شناسی گفته بود، هر انقلاب باعث دویست سال عقب افتادگی کشور می‌شود.

استاد دیگری هم اضافه کرد که هر سال جنگ، بیست سال توسعه و پیشرفت کشور را به تاخیر می‌اندازد.

هشت ضرب در بیست=۱۶۰

صد و شصت+دویست=۳۶۰

تحریم و فرار مغز‌ها (؟) را هم خیلی کم حساب کنیم ۴۰...

هوم!

۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۱۵ ۰ نظر
sad mim

دیروز

خواب و بیدار تو اتاق، گیج و خسته. صدا تلویزیون می‌اومد. حدود ساعت‌های دو، اخبار شبکه یک، فکر کنم. یک عده داشتن قسم می‌خوردن، نمایندگان مجلس؟ احتمالاً. «به خدای قادر و متعال سوگند یاد می‌کنم...».

فکر کردم. چرا وضع مملکت با این نوع مجلس اینجوری هست. آه! خدای قادر و متعال. ۲۹۰ نفر نماینده، ۲۹۰ گونه خدای متعال! هوم. مگه نه این هست که هرکس خدای ذهنی خودش را دارد؟
۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۴۰ ۰ نظر
sad mim

چپ یا راست؟

مترو بودم. ایستگاه بعد فلان و اینا. پوستر روبرویی‌ام درباره ایدز بود. سمت راست، گوشه، پایین پوستر: لوگوی سازمان فلان. اول فکر کردم اشتباه چاپی یا طراحی گرافیکی باشد. بعد یادم افتاد مشکل نه از چاپ نه از طرح. از یک(؟) ذهن مریض؟
سمت راست- لوگوی انجمن تنظیم خانواده
منبع عکس(لوگوی سمت راست) از سایت انجمن فوق هست. برای راحت دیده‌تر شدن، بزرگ کردم که کیفیتش کم شد. ولی خب، اصل مطلب، آن چند صدم میلی‌متر است.

به فکر بچهٔ وسطی هستم. ذهن بچه. بچه‌ای که آن چند صد میلی‌متر فاصله ناقابل، نهایتا می‌شود چند هزار کیلومتر در دنیای واقعی.
برای لوگوی سمت چپ، چند تا کلیک بیشتر لازم نبود.
۰۵ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر
sad mim