۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

شرط

روزی می‌رسد که می‌گویند باید در هر خانه یک عدد تله‌اسکرین۱ نصب کنید!

و روزهای بعد از آن به این نتیجه می‌رسند که اصلا بهتر است دیوارهای‌ خانه‌تان شیشه‌ای۲ باشد.

(+)

۱. ۱۹۸۴ جورج اورول؛

۲. خانه‌های رمان میرا، نوشتۀ کریستف فرانک.

۳۱ خرداد ۹۱ ، ۰۷:۲۳ ۱ نظر
sad mim

10

:)

ایوان کلیما - روح پراگ
«...بحران گریبان اقتصاد، روابط انسانی و اخلاقیات را می‌گیرد، و نهایتا در موضوعاتی نظیر آلودگی آب و هوا*، که کسی نمی‌تواند مسئولیتش را بر عهده بگیرد انعکاس می‌یابد. قدرت توتالیتری معمولا منکر می‌شود که اصلا بحرانی وجود دارد...» 
* ریزگردها، آلودگی هوا، خشک شدن دریاچه، بستن خانه فلان، تعطیلی انتشارات، و الخ.
۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۲۷ ۰ نظر
sad mim

میراث آن پیر جماران

استاد جامعه‌شناسی گفته بود، هر انقلاب باعث دویست سال عقب افتادگی کشور می‌شود.

استاد دیگری هم اضافه کرد که هر سال جنگ، بیست سال توسعه و پیشرفت کشور را به تاخیر می‌اندازد.

هشت ضرب در بیست=۱۶۰

صد و شصت+دویست=۳۶۰

تحریم و فرار مغز‌ها (؟) را هم خیلی کم حساب کنیم ۴۰...

هوم!

۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۱۵ ۰ نظر
sad mim

دیروز

خواب و بیدار تو اتاق، گیج و خسته. صدا تلویزیون می‌اومد. حدود ساعت‌های دو، اخبار شبکه یک، فکر کنم. یک عده داشتن قسم می‌خوردن، نمایندگان مجلس؟ احتمالاً. «به خدای قادر و متعال سوگند یاد می‌کنم...».

فکر کردم. چرا وضع مملکت با این نوع مجلس اینجوری هست. آه! خدای قادر و متعال. ۲۹۰ نفر نماینده، ۲۹۰ گونه خدای متعال! هوم. مگه نه این هست که هرکس خدای ذهنی خودش را دارد؟
۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۴۰ ۰ نظر
sad mim

چپ یا راست؟

مترو بودم. ایستگاه بعد فلان و اینا. پوستر روبرویی‌ام درباره ایدز بود. سمت راست، گوشه، پایین پوستر: لوگوی سازمان فلان. اول فکر کردم اشتباه چاپی یا طراحی گرافیکی باشد. بعد یادم افتاد مشکل نه از چاپ نه از طرح. از یک(؟) ذهن مریض؟
سمت راست- لوگوی انجمن تنظیم خانواده
منبع عکس(لوگوی سمت راست) از سایت انجمن فوق هست. برای راحت دیده‌تر شدن، بزرگ کردم که کیفیتش کم شد. ولی خب، اصل مطلب، آن چند صدم میلی‌متر است.

به فکر بچهٔ وسطی هستم. ذهن بچه. بچه‌ای که آن چند صد میلی‌متر فاصله ناقابل، نهایتا می‌شود چند هزار کیلومتر در دنیای واقعی.
برای لوگوی سمت چپ، چند تا کلیک بیشتر لازم نبود.
۰۵ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر
sad mim

09

دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا این خطر را فهمیده بود. گذراندن زندگی در داستان‌هایی که آدم در عالم حقیقت از آن بهره‌ای ندارد خود یک منبع تشویش و نگرانی است، ناسازگاری با زندگانی که می‌تواند بدل به طغیان شود، روش و رفتاری غیرفرمانبردارانه نسبت به نظام و وضع موجود.

آدم می‌تواند به خوبی بفهمد چرا حکومت‌هایی که به دنبال کنترل کامل بر زندگی انسان‌ها هستند به آثار داستانی بدگمان هستند و آن‌ها را آماج ممیزی می‌کنند. خروج کسی از از زندگی خودش، کس دیگری شدن، حتی در توهم، روشی برای بردگی کمتر و تجربه خطرهای احتمالی آزادی است.

آیا داستان هنر زندگی است / ماریو بارگاس یوسا / ماهنماه تجربه-ش۱۱ (اردی‌بهشت)

۰۱ خرداد ۹۱ ، ۰۷:۳۰ ۰ نظر
sad mim