۲۸ مطلب با موضوع «:: زندگی» ثبت شده است

فرهنگ در حلق شهروندان

۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۵ ۰ نظر
sad mim

اتوپیا: آن‌قدرها هم دور نیست...

۱.

چند وقت پیش اتفاقی یک سری کتاب‌های چاپ دهه ۷۰ را پیدا کردم که الان زیاد موجود نیستند. «سیا و کنترل مغزها» و «ورق‌های آینده» تافلر از آن‌ها بودند. جالب، ترسناک و خیلی هم خوب.

۲.

اسم کتاب خاص است، هولناک شاید. کنترل مغز؟ ابتدا یاد داستان‌های علمی‌تخیلی، سریال اتوپیا و بعد حرف‌های حسن عباسی و دیگران افتادم. اما بنا بر گزارشات کتاب، یکی مهم‌ترین اهداف سیا در سال‌های جنگ سرد همین موضوع بوده است، تحقق این داستان تخیلی که چگونه می‌توان با استفاده از هیپنوتیزم، داروها و قارچ‌های توهم‌آور افراد را مجبور به اعتراف یا کار دیگری کرد، قتل، جاسوسی و.. . خلاصه این‌که توهم توطئه نبود، خود توطئه بود...

درباره کتاب بیشتر خواهم نوشت.

۳.

گزارش‌ شکنجه‌های سیا را خوانده‌اید؟ تعجب نداشت، نمی‌دانم چرا این‌قدر شلوغ می‌کنند. این‌که هر اقدامی برای مبارزه با تروریسم لازم است شامل همین موارد هم می‌شود. یک زمانی کمونیسم و جنگ سرد بهانه بود، حالا هم بنیادگرایی.

۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۳:۴۵ ۰ نظر
sad mim

زولپیدم.۳

ـ دیدی گفتم سید...

+ چی رو؟

- همه باس بریم و برن و بروانیم به جهنم(+)

+ هه! ۳۰ ساله تو جهنیم سرکار استوار

۲۰ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۶ ۰ نظر
sad mim

زولپیدم.۲

- می‌دونی سید! بعضی وقت‌ها نباس به گروهان به‌راست‌راست داد.

+ می‌خورن تو دیوار خب

- اصن بگو ته دره

۱۵ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۸ ۰ نظر
sad mim

گادز آو وارز

۱.

صدا و سیمای ج.ا.ا هنگام پخش تصاویر غزه از آهنگ بازی خدای جنگ(God of War) استفاده می‌کند. کم بی‌شباهت نیستند. در بازی، هنگامی که کریتوس مشغول جنگ با دیگران(خدایان) است، شهرها در حال نابودی هستند و مردم شهر هم در حال قربانی و چپاول شدن.

۲.

اگر قرار باشد اسراییل را یک جنایتکار جنگی بنامیم(که هست)، حماس هم علیه مردم غزه کم جنایت نکرده است.  پناهگاه زیادی نساخته و کمک‌هایی که باید به مردم غزه می‌شده است را به داعش و گروه‌های مبارز علیهخ دولت سوریه فرستاده است. بله! اگر می‌گویید الموت السراییل، کنارش الموت الحماس هم بگویید. واقعیت اینجاست که وضع اسراییل معلوم است، ۶۰ سالی می‌شود که در آن گوشه جهان هولوکاست خود را راه انداخته اما درباره حماس چه... حماسی که چند هزار نفر را گروگان گرفته است؛ گروگان‌هایی که کوره‌های هولوکاست را روشن نگه داشته‌اند.

۳.

خانه پوشالی(House of Cards)، فصل دوم، فرانسیس وقتی PS3 خودش را روشن کرد کدام بازی آمد؟ خدای جنگ. البته نتواسنت بازی کند. اما به‌جای آن، فکر کنم بازی را در دنیای واقعی اجرا کرد.

۴.

فکر کنم خدایگان سیاست ، دنیای واقعی ما را با دنیای بازی‌های کامپیوتری اشتباه گرفته‌اند یا این‌که بازی‌سازها جای آن ها را. حیف که دستگاه این بازی(؟) دکمه Off ندارد. و ماها، یک مشت بک‌گراند بیشتر نیستیم که بازی را برایشان جذاب‌تر می‌کنیم. چه فرقی می‌کند، در سوریه، در غزه، در اوکراین، در آفریقا... در همین‌جا حتی.

۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۸:۲۰ ۰ نظر
sad mim

این روزها...

آن کلید، کلید جعبه پاندورای دیگری که نبود؟ آیا؟
۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۵ ۱ نظر
sad mim

حناوی و شرکا

۱.
برچسب اطلاعات کاپشنی(سویشرت) که همین الان تنم هست نوشته:« انتاج حناوی و شرکا...صناعه سوریه»(Made in Syria). دوستی چند سال پیش آورده بود.

۲.
بازاری را که از آن‌جا خریده بود، می‌دانم نابود شده است. تلویزیون نشان داد. نمی‌دانم آیا حناوی و شرکا هنوز فعالیت دارند یا...

۳.
بحث اصلی همین است. آیا من، یک ایرانی، نقشی در نابودی آن بازار و شرکت داشته‌ام یا نه؟
باید قبول کنیم که در سرنوشت سوریه دخیل هستیم. یکی از دلایل ادامه کار بشار اسد با این جنگ، دوستی استراتژیک‌اش با ایران و حزب‌اله لبنان است. تحلیل‌گران اصولگرا هم با افتخار اعلام می‌کنند سوریه، محل جدید تقابل(جنگ) ایران و اسراییل(غرب) است.

۴.
به‌جای بشار اسد در تصویر بالا، ملت سوریه را تصویر کنید.

۱۹ دی ۹۲ ، ۲۱:۲۵ ۰ نظر
sad mim

ما شهیدان زنده...

عده‌ای هم هستند که برای شنیدن کلام خدا، دست به شکنجه دیگران می‌زنند تا آن لحظه‌ای که قربانی در عین زنده ماندن، مرگ را تجربه کند. می‌گویند در این لحظه است که خدا را می‌بیند، می‌شنود. این موضوع اصلی فیلم شهدا(Martyrs) است.
عده‌ای هم هستند که برای رفتن به بهشت آن خدا، زندگی دیگران را جهنم می‌کنند. این زندگی ماست.
۲۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۳۲ ۰ نظر
sad mim

به یاد میس کاترین

آموزشی(سربازی) فقط یک چیز می‌چسبد: همینگوی.

۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۳۰ ۰ نظر
sad mim

زندگی‌های موازی

صبح‌ها، ساعت هفت، اتوبوس، مترو، محل کار.
چند وقتی هست که در اتوبوس یک دختری را همیشه می‌بینم. جلو و همیشه هم ایستاده. هم‌دیگر را دیده‌ایم، ناخواسته! چشم در مقابل چشم، آن هم بیشتر مواقع. لبخند؟ نمی‌دانم. آن قدر خوابالو و گیج و مست سیگار هستم که حواسم به کنش‌هایم نیست.
شاید اگر موراکامی بود جور دیگری می‌نوشت . دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح‌های گرم تیرماه، تهران!

۲۳ تیر ۹۲ ، ۰۶:۰۵ ۱ نظر
sad mim