اول اینکه کلمهاش بیمعناست، کسی که اعتقادی به روزه ندارد، نمیتواند روزهخوار باشد. بههرحال این زیاد مهم نیست.
یکی از دلایلی که برای «روزه» گرفتن میآورند، همدردی با افراد «گرسنه» است. اما آیا با این «وضع موجود»، یک فرد «روزهدار» میتواند به حس یک فرد گرسنه برسد؟ و بفهمد که ضعف و بیحالی از نخوردن چه معنایی دارد؟
در «حالت عادی»، مغازههای تغذیهفروشی باز است و در پیادهرو و ماشین دهان ملت همیشه در صحنه میجنبد و فلان، و در این «وضع موجود»، همه چیز تعطیل میشود-حتی کشیدن یک نخ سیگار- تا هنگام غروب آفتاب.
کسی که «گرسنه» است و قرار است ملت با وی همدردی کنند، در حالت عادی همه چیز را میبیند، سُسی که چکچک از ساندویچ میریزد تا خلال دندانی که فرو میرود بین دندانها و شنیدن صدای قُلپقُلپ آب معدنی دلستر هلو و کوکاکولا و الخ. و نهایتا اوست که باید تهماندهٔ همانچیزها را در سطل زباله پیدا کند و... .
حال چگونه است که وقتی زمان همدردی ملت با «گرسنه» میرسد، همگان باید مراقب اخلاق خود باشند تا احساسات آن فرد «روزهدار» و به خصوص همدردیاش خدشهدار نشود؟ چطور میشود که این روزهدار مسلمان به جای قرار گرفتن در آن حالت عادی، باید در یک محیط ایزوله-بخوانید فیلتر شده- وتحت شرایط خاص -یا همان شرایط موجود- قرار گیرد.
خلاصه اینکه، یک فرد «روزهدار»، چگونه میتواند معنای گرسنگی یک فرد «گرسنه» را بفهمد، ولی چکهچکههای سس را نبیند و صدای تاپس خروج گاز یک نوشیدنی را نشنود؟