۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان» ثبت شده است

در باب جن‌زدگان

از فصل سه کتاب اول، شخصیت‌های داستان با هم قاطی شدند. جدا از اینکه اسامی روسی شبیه هم هستند و طول و دراز، بعضی شخصیت‌های داستان، چندین لقب دارند، و جدا از القابشان، برای درک کلیت داستان روابط آن‌ها با یکدیگر را نیز باید یادتان باشد؛ مثلا نیکولا یا‌‌ همان پرنس که در واقع همه یک شخصیت به نام ستاوروگین هستند! چه ارتباطی با ناکالویچ ماریکی دارد و او با چه کس دیگری که نهایتا یک مثلث می‌شود؛ و از همه مهمتر رابطه او با ماتریوشا ۱۲ ساله!

برای همین قبل از جدی شدن داستان، کلا برای داستان‌هایی مثل شیاطین(فئودور داستایفسکی-ترجمۀ سروش حبیبی- نشر نیلوفر)، بهتر است مثل داستان که جلو می‌رود، یک نقشه ذهنی از کاراکترهای داستان نوشته و به مرور آنرا تکمیل نمائید.

البته این نقشه، آنچنان که باید باشد نیست، بعضی روابط و سرنوشت شخصیت‌ها را می‌شد وارد نمود که امکان برنامه زیاد نبود، اما به هرحال، چند نفر خودکشی می‌کنند، دو-سه نفر به قتل می‌رسند، بعضی‌ها به مرگ طبیعی یا بیماری خلاص می‌شوند، آن حلقه انقلابی پتروشا دستگیر می‌شود و در نهایت، اکثریت داستان، منزوی می‌شوند... چه در خود داستان، چه در گوشه کتابخانه!
۰۸ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۰۷ ۰ نظر
sad mim

۰۸

اینیاتسیو سیلونه - مکتب دیکتاتورها

حقیقت این است طبقه حاکم رو به انحطاط دقیقا به همه بیماری‌های دوران کهولت از جمله ناشنوایی دچار می‌شود.


۰۱ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۰۹ ۰ نظر
sad mim

برای پیلار

تا این عکس را که آقای اولدفشن در وبلاگشان گذاشته بودند، دیدم، ناخودآگاه یاد مایلز و پیلار افتادم.

دو شخصیت سانست‌پارک پل استر، که مهم‌ترین وجه تشابه‌شان از بین خیلی چیزها-بدبختی و دربه‌دری!- کتاب بود.

اسمش پیلار سانچز است، شش ماه پیش او را در پارک ملی دید، کاملا تصادفی، عجیب و غریب‌ترین برخورد ممکن در عصر یک روز اواسط می. دختر روی چمن نشسته بود و کتاب می‌خواند، او هم سه-چهار متر آن‌طرفتر روی چمن نشسته بود و کتابی می‌خواند، اتفاقا کتابی که می‌خواند، همان کتابی بود که او می‌خواند، با همان چاپ جلد نرم: گتسبی بزرگ.

و بعدها شاید داستان این‌گونه ادامه می‌یافت:

وقتی پیلار به سن قانونی رسید، همزمان شد با اعتراضات جنبش اشغال وال‌استریت و دیگر لازم نبود مایلز در اماکن عمومی با او محتاطانه رفتار کند. صبح، مایلز، پیلار، بینگ، آلیس، الن و جمعی از آشنایان و همراهان قدیمی به سمت تجمعات روبروی وال‌استریت راه افتادند. همگی طبق توافقی که شب قبل در جشن تولد پیلار کرده بودند، قرار شد فقط یک سری وسایل ضروری-مثل کیسه خواب، لباس گرم، کتاب و یک چادر- بیاورند.......

۱۸ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۲۰ ۰ نظر
sad mim

در تقدس اتاق

[Image]

امادوهن - اتاق

اتاق، توی هیچ نقشه‌ای نیست.

۰۸ دی ۹۰ ، ۱۹:۲۱ ۰ نظر
sad mim

۰۶

[Image]

کارلوس فوئنتس - کنستانسیا

یک مدتی که می‌گذرد و ادم زندگی خودش ته می‌کشد، فقط به وساطتت زندگی دیگران زندگی می‌کند.



۲۲ آذر ۹۰ ، ۱۶:۱۶ ۰ نظر
sad mim

03

[Image]

پل استر - اختراع انزوا - به نقل از پاسکال

تمام بدبختی آدمی فقط از یک چیز ناشی می‌شود؛ این که او ناتوان از آرام و قرار گرفتن در اتاقش است.

۱۰ آبان ۹۰ ، ۰۰:۳۰ ۰ نظر
sad mim

رها

.

چاک پائولانیک - باشگاه مشت‌زنی

از دست دادن هر نوع امید، آزادی بود.

۰۸ آبان ۹۰ ، ۲۱:۰۰ ۰ نظر
sad mim