۲۰ مطلب با موضوع «:: پاورقی» ثبت شده است

10

:)

ایوان کلیما - روح پراگ
«...بحران گریبان اقتصاد، روابط انسانی و اخلاقیات را می‌گیرد، و نهایتا در موضوعاتی نظیر آلودگی آب و هوا*، که کسی نمی‌تواند مسئولیتش را بر عهده بگیرد انعکاس می‌یابد. قدرت توتالیتری معمولا منکر می‌شود که اصلا بحرانی وجود دارد...» 
* ریزگردها، آلودگی هوا، خشک شدن دریاچه، بستن خانه فلان، تعطیلی انتشارات، و الخ.
۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۲۷ ۰ نظر
sad mim

09

دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا این خطر را فهمیده بود. گذراندن زندگی در داستان‌هایی که آدم در عالم حقیقت از آن بهره‌ای ندارد خود یک منبع تشویش و نگرانی است، ناسازگاری با زندگانی که می‌تواند بدل به طغیان شود، روش و رفتاری غیرفرمانبردارانه نسبت به نظام و وضع موجود.

آدم می‌تواند به خوبی بفهمد چرا حکومت‌هایی که به دنبال کنترل کامل بر زندگی انسان‌ها هستند به آثار داستانی بدگمان هستند و آن‌ها را آماج ممیزی می‌کنند. خروج کسی از از زندگی خودش، کس دیگری شدن، حتی در توهم، روشی برای بردگی کمتر و تجربه خطرهای احتمالی آزادی است.

آیا داستان هنر زندگی است / ماریو بارگاس یوسا / ماهنماه تجربه-ش۱۱ (اردی‌بهشت)

۰۱ خرداد ۹۱ ، ۰۷:۳۰ ۰ نظر
sad mim

۰۸

اینیاتسیو سیلونه - مکتب دیکتاتورها

حقیقت این است طبقه حاکم رو به انحطاط دقیقا به همه بیماری‌های دوران کهولت از جمله ناشنوایی دچار می‌شود.


۰۱ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۰۹ ۰ نظر
sad mim

امان از دستش...


روزنامه شرق(+)

۲۶ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۱۹ ۰ نظر
sad mim

برای پیلار

تا این عکس را که آقای اولدفشن در وبلاگشان گذاشته بودند، دیدم، ناخودآگاه یاد مایلز و پیلار افتادم.

دو شخصیت سانست‌پارک پل استر، که مهم‌ترین وجه تشابه‌شان از بین خیلی چیزها-بدبختی و دربه‌دری!- کتاب بود.

اسمش پیلار سانچز است، شش ماه پیش او را در پارک ملی دید، کاملا تصادفی، عجیب و غریب‌ترین برخورد ممکن در عصر یک روز اواسط می. دختر روی چمن نشسته بود و کتاب می‌خواند، او هم سه-چهار متر آن‌طرفتر روی چمن نشسته بود و کتابی می‌خواند، اتفاقا کتابی که می‌خواند، همان کتابی بود که او می‌خواند، با همان چاپ جلد نرم: گتسبی بزرگ.

و بعدها شاید داستان این‌گونه ادامه می‌یافت:

وقتی پیلار به سن قانونی رسید، همزمان شد با اعتراضات جنبش اشغال وال‌استریت و دیگر لازم نبود مایلز در اماکن عمومی با او محتاطانه رفتار کند. صبح، مایلز، پیلار، بینگ، آلیس، الن و جمعی از آشنایان و همراهان قدیمی به سمت تجمعات روبروی وال‌استریت راه افتادند. همگی طبق توافقی که شب قبل در جشن تولد پیلار کرده بودند، قرار شد فقط یک سری وسایل ضروری-مثل کیسه خواب، لباس گرم، کتاب و یک چادر- بیاورند.......

۱۸ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۲۰ ۰ نظر
sad mim

۰۷

A

ویل دورانت - لذات فلسفه

ما طبعا آنارشیسم هستیم و فقط از راه القا و تلقین تابع دولتیم.


۲۱ دی ۹۰ ، ۰۰:۲۰ ۰ نظر
sad mim

هر جا چراغی روشن...

+

لزوما از ترس تنها بودن نیست، کتاب میل می‌فرمایند!


۱۶ دی ۹۰ ، ۱۹:۲۲ ۰ نظر
sad mim

در تقدس اتاق

[Image]

امادوهن - اتاق

اتاق، توی هیچ نقشه‌ای نیست.

۰۸ دی ۹۰ ، ۱۹:۲۱ ۰ نظر
sad mim

۰۶

[Image]

کارلوس فوئنتس - کنستانسیا

یک مدتی که می‌گذرد و ادم زندگی خودش ته می‌کشد، فقط به وساطتت زندگی دیگران زندگی می‌کند.



۲۲ آذر ۹۰ ، ۱۶:۱۶ ۰ نظر
sad mim

رها

.

چاک پائولانیک - باشگاه مشت‌زنی

از دست دادن هر نوع امید، آزادی بود.

۰۸ آبان ۹۰ ، ۲۱:۰۰ ۰ نظر
sad mim