
+
مکتب دیکتاتورها - اینیاتسیو سیلونه
آکواریومهای پیونگیانگ - کانگ چول هوان
در کره شمالی روال معمول کارها بهنحویست که پول و زور جای خالی قانون و نظم را پر میکند. حکومتی که مدام نظام سرمایهداری را محکوم میکند خودش جامعهای را بهوجود آورده که در آن پول حرف اول و آخر را میزند.
اندیشه پویا، ویژهنامه نوروز، مصاحبه با نجف دریابندری.
میگوید در زندان شروع میکند به ترجمه؛ «وقتی به من ابلاغ شد که حکمات به چهارسال کاهش یافته، دوسالونیم بود که زندان بودم، یکسالونیم دیگر باید زندانی میکشیدم تا مرخص شوم. در این مدت تاریخ فلسفه[راسل] را ترجمه کردم و ترجمهاش تمام شد.... یک داستان هم از مارک تواین ترجمه کردم که بعدها چاپ شد بهاسم: بیگانهای در دهکده.»
ذوق کردم! چرا؟ چون همین چند روز پیش(تقریبا بعد ۹ ماه-البته ۳ماه مفید) تایپ داستان را در پروژه «مطبوعات ایران» تمام کردم. آماده خواندن است. فقط شاید جاهایی اشتباه تایپی داشته باشد، چون هنوز بازبینی نشده است.
امسال (۱۳۹۲) که در واقع حماسه اقتصادی نامگذاری شده است، با «وینستون» نخی سیصد تومان شروع شد. پیشاپیش سال ۱۳۹۳ که یحتمل سال فاتحه اقتصادی است، مبارک!
سال خویی داشته باشید. (+)
این مورد دو وجهی است: خوب یا بد یا هر دو، چون خیلی از وابستگان فرهنگی دولت بیجیره و مواجیب میمانند. از یک نگاه خوب است. اما از نگاهی دیگر نهچندان خوب، مطبوعات مثال سادهاش است. کم شدن قدرت خرید فرهنگی مردم هم که جای خود دارد.
باید بیشتر بررسی کرد. فرهنگ ما وابسته به دولت است. ناگهان نمیتوان قطع وابستگی کرد. ولی باید دید چه کسانی از این بودجه سهم میبرند. شاید اگر کمتر باشد، این پول به دست آنها که حقشان است و واقعاً کاری میکنند برسد. شاید هم نرسد.
بهخانه سینما که نرسید. خیلی از آثار باستانی و فرهنگی که محافظت نشدند هم هیچ. بیکاغذی ناشران خصوصی و مطبوعات هم هیج. به علی مصفا هم که «پله آخر» را با پول خودش ساخت هم نرسید.
بهسعدی افشار هم نرسید. نرسید که رنج کمتری بکشد. بعد از عمری کار هنری،فرهنگی.
۱.
فیلم «عشق» میشاییل هانکه، حدود دقایق ۴۶-۴۸ فیلم، جایی که شاگرد «آن» میآید و باهم صحبت میکنند.
«آن» میگوید که بعد از دیدن کنسرت «ژرژ» میخواست فردای آن روز سیدی جدیدتان را بخرد. در جواب، شاگرد میگوید که کاش برایتان گرفته بودم و الان میروم یکی بگیرم اما«آن» میگوید که نه، «ما میخوایم در موفقیت شما مشارکت کنیم؛ حتی شده با بیست یورو»
زیرنویس انگلیسی فیلم را پیدا کردم و مشارکت معادل contribute بود. اعانه، کمک کردن و همکاری.
نگاه و نگرش «آن» به قضیه جالب است. نمیدانم آیا این نگاه صرفا بهاین علت است که خود او هنرمند بوده یا نه این نگاه در جامعه اروپایی خاصه فرانسه است.
بهجای نگاه مشتری مآبانه و خودمحورگونه(تملک) به یک محصول یا اثر هنری-فرهنگی، نگاه حمایتی دارد.
به تعبیر دیگر، با پرداخت پول، «خرید» نمیکنید، بلکه حمایت و پشتیبانی کرده و در پیشرفت صاحب محصول (هنرمند، نویسنده و..) شریک میشوید؛ و بهنحوی برای محصولات فرهنگی تولیدی در آینده سرمایهگذاری میکنید، حتی اگر پرداخت اولیه ناچیز باشد.
ایدهٔ «آن»(=هانکه!) عالی است. تغییر نگرش جامعه نسبت به محصولات فرهنگی: حامیان فرهنگی بهجای مشتریان فرهنگی. در همچنین جامعهای که رویکرد حامیانهمحور به فرهنگ و خالقان آن دارد، بعید است کار فرهنگی دچار زوال و رکود شود.
پ.ن: شاید نمونههای مجازی این نگرش مثل کیکاستارتر و نوگام باشد.
...
پاتریک دوویت - برادران سیسترز
از آدمهایی که توی معادن طلا کار میکنند بیشتر پول در میاد تا خود معادن.
تتمه: نکته مدیریتی داشت. همین/
قبض گاز، آنقدرها نیامد. فقط آبونمان بود. کاشف بهعمل آمد که قبلا زیادی گرفته بودند! چرا؟ مامور محترم گاز فکر کرده بود ما کاری کردهایم که کنتور کمتر نشان دهد و در نتیجه او نامردی نکرده و زیاد نوشته بود! گفتند این به آن در!